ترو تکنولوژی (Terotechnology)

واژه «ترو تکنولوژی» نرکیب کلمه یونانی (Terin) به معنای نگهبانی و حفاظت و کلمه (Technology) به معنای دانش فنی است و معنای تحت اللفظی آن «دانش حفاظت فنی» یا «مدیریت فنی» است. تعریف تروتکنولوژی در موسسه استانداردهای انگلیس تحت استاندارد BS 3811-1974 ثبت گردیده است. کمیته تروتکنولوژی در آوریل ۱۹۷۰ در انگلستان تاسیس و فعالیت ها و مطالعات خود را در امر مدیریت فنی آغاز نمود. طبق تعریف این کمیته که در اساندارد یاد شده بالا عنوان شده است «ترو تکنولوژی» عبارت است از ترکیبی از فعالیت های مدیریتی ، مالی، مهندسی و سایر اموری که در راستای هزینه های تامین یک سیکل عمر اقتصادی  (LCC) بهینه بر روی دارایی های فیزیکی اعمال می شوند. ترو تکنولوژی با مدیریت فنی یا نگهداری و تعمیرات از مبدا، مشخصات فنی و طراحی کارخانه، ماشین آلات، ساختمان ها و ساختارهای فیزیکی را از نظر قابلیت اطمینان و قابلیت تعمیرپذیری مورد ملاحظه قرار داده و در دوران نصب، راه اندازی و بهره برداری از آنها مسائل نگهداری و تعمیر و بهسازی را زیر نظر داشته تا لحظه بازنشستگی و جایگزینی ادامه می یابد.

رویدادهای بیدار کننده

فرموله کردن راهبرد اغلب فرآیندی نامرتب، نا منظم و نا پیوسته است که با یک چرخه آغاز می شود. این بیانگر تمایل انسان به ادامه و اصرار بر مجموعه مشخصی از اعمال دارد تا جایی که اشتباهی رخ دهد. یا اینکه خود مجبور به بازنگری تفکر درباره اعمال و اقداماتش شود.

رویدادهای بیدارکننده آن چیزی است که تغییر در راهبرد یا اعمال یک راهبرد جدید را بر می انگیزد. انواع رویدادهای بیدارکننده به ترتیب اولویت عبارتنداز:

تغییرات:

تغییر ساختار سازمانی، تغییر مدیریتی ، تغییر تفکر مدیریتی، تغییر مالکیت، تغییر ذینفعان(سهامداران)، تغییرات جغرافیایی و مکانی، تغییر نظر مشتریان و کاربران.

تهدیدات:

کاهش سودآوری، افزایش هزینه ها، نارضایتی مشتریان، کاهش کیفی محصولات یا خدمات، افزایش مصرف انرژی، افزایش حجم انبارها، عدم بازدهی کارکنان و نگرانی از دست دادن بازارهای هدف ، عدم توسعه کسب وکار.

مخاطرات:

ورشکستگی پنهان (وقتی هزینه ها بیشتر از درآمدها است.) تحریم ها، محدودیت های منابع، خطرات ایمنی و زیست محیطی، خطرات امنیتی ، مناقشات سیاسی.

تغییر در راهبرد و یا بکارگیری یک راهبرد برای اولین بار در یکزمینه می تواند متاثر از یک یا چند رویداد بیدارکننده صورت پذیرد.ولی آنچه مسلم است این است که عدمتوجه به رویدادهای بیدارکننده و آگاهی بموقع جهت اتخاذ و اجرای صحیح یک راهبرد (استراترژی) و نه تاکتیک.

مبانی مهندسی قابلیت اطمینان (Reliability)

۱- تئوری قابلیت اطمینان:

  • بیان مفاهیم ریاضی اولیه برای تعریف قابلیت اطمینان
  • توزیع های آماری بکار رفته در مدل های قابلیت اطمینان
  • توزیع های پیوسته
  • توزیع های گسسته
  • مدل سازی خرابی
  • منحنی عملی نرخ خرابی (منحنی وان)
  • مدل سازی قابلیت اطمینان ساختارهای ساده
  • ساختارهای سری R(t)=R1*R2*….*Rn
  • ساختارهای موازی R(t)=1-(1-R1)*(1-R2)*…(1-Rn)
  • ساختارهای مرکب

۲-مشخصات قابلیت اطمینان

مشخص کردن قابلیت اطمینان مورد نیاز که تجهیزات و سیستم ها باید جهت دستیابی به آن طراحی گردند. اجزای اصلی یک فعالیت مشخص کردن قابلیت اطمینان عبارتنداز:

الف)بیان کمی (نرخ خرابی ، MTBF و احتمال) الزامات قابلیت اطمینان

ب)شرح کاملی از محیطی که تجهیزات یا سیستم ها تحت شرایط آن انبار، حمل و نقل، کار، تعمیر و نگهداری می شوند.

پ)مقدار زمان یا پروفایل هدف و ماموریت انجام کار

ت)تعریف روشنی از آنچه که به عنوان خرابی تعیین می گردد.

ث)تشریح روش یا دستورالعمل تست معیارهای قبول و رد که برای نمایش یا اثبات قابلیت اطمینان مشخص شده بکار کار خواهد رفت.

۳-تقسیم بندی (سهمیه بندی)/تخصیص قابلیت اطمینان (Reliability/Apportionment/Allocation)

تخصیص یا تقسیم قابلیت اطمینان سیستم مستلزم حل معادله اساسی زیر است:

f(R1,R2,…,Rn)>R*J

Ri : قابلیت اطمینان تخصیص یافته برای i امین زیر سیستم

R*: مقدار الزامات قابلیت اطمینان سیستم

f: رابطه تابعی بین قابلیت اطمینان زیر سیستم ها و سیستم

در صورتیکه هر یک از قابلیت اطمینان های تخصیص یافته توسط زیر سیستمی برآورده نشود موارد زیر را بکار ببرید.

  • قطعات با قابلیت اطمینان بالاتر را جهت استفاده پیدا کنید.
  • طراحی را با استفاده از قطعات کمتر خلاصه کنید به شرطی که عملکرد شما افت نکند.
  • تکنیک های Derating قطعات را جهت کاهش نرخ خرابی ها به زیر مقدار متوسط بکار برید.
  • برای مواردی که بندهای فوق قابل اعمال نیست از افزونگی استفاده کنید.

۴-پیشگویی قابلیت اطمینان (Reliability Prediction)

پیشگویی قابلیت اطمینان ، فرآیند برآورد کمیتی که آیا یک طراحی دستگاه پیشنهاد شده یا واقعی، الزامات مشخص شده قابلیت اطمینان را برآورده خواهد ساخت یا نه، می باشد. مقدار واقعی این بیان کمی در اطلاعاتی نهفته است که در رابطه با انمقدار و استفاده مورد نظر می باشد. اصولا هدف از اجرای یک پیشگویی قابلیت اطمینان عبارت است از:

  • ارزیابی امکانپذیر بودن
  • مقایسه طرح های رقیب
  • شناسایی مشکلات بالقوه قابلیت اطمینان
  • ارائه ورودی قابلیت اطمینان به سایر وظایف R&M

۵-رهنمودهایی در خصوص طراحی مهندسی قابلیت اطمینان

  • مدیریت قطعات (Part management)
  • کاهش فشار (Derating)
  • طراحی مدار قابل اطمینان (Reliable Circuit Design)
  • طراحی تحمل پذیر در برابر اشکال (Fault Tolerant Design)
  • افزونگی (Redundancy)
  • طراحی محیطی(Environmental Design)
  • فاکتورهای انسانی (Human Performance Reliability)
  • تجزیه و تحلیل عوامل خرابی FMEA
  • تحلیل درخت نقص Fault Tree Analysis
  • تحلیل مدار پنهان Sneak Circuit Analysis (SCA)
  • بازنگری طراحی Design Reviews
  • طراحی تست پذیری Design for Testability
  • برنامه ایمنی سیستم System Safety Program

۶-جمع آوری داده ها، تجزیه و تحلیل، اثبات و رشد قابلیت اطمینان

داده های قابلیت اطمینان به منظور ۳ هدف عمده بکار می رود.

  • بررسی صحت و سقم اینکه دستگاه، الزامات قابلیت اطمینانش را برآورده می سازد.
  • کشف نقایص در تجهیزات جهت ایجاد مبنایی برای اقدامات اصلاحی
  • برقراری سوابق خرابی جهت مقایسه وجهت استفاده در پیشگویی

تجزیه و تحلیل عوامل خرابی و تاثیرات آن

FMEA یک روش قابلیت اطمینانی می باشد که تمام خرابی های ممکن را در طراحی سیستم مورد نظر در محدوده و چارچوب خود مستند می سازد. توسط تجزیه و تحلیل عوامل خرابی را بر عملکرد سیستم را تعیین می کند و نقاط تک خرابی (Point Single Failure)  را شناسایی می کند.(به عبارت دیگر آن خرابی های که برای موفقیت هدف بسیار مهم و حساس است.)

همچنین ممکن است که هر خرابی را مطابق با میزان حساسیت تاثیرات خرابی و یا احتمال وقوع آن دسته بندی نماید.

فواید و مزایای FMEA

  1. مهندس طراح را با روش های انتخاب یکطراحی با احتمال بالای موفقیت عملکرد وایمنی مجهز می سازد.
  2. فرآیند مهندسی طراحی را با روش های مستند و مدونیکسان سازی نوع جهت برآورد عوامل خرابی و تاثیرات آن بر موفقیت عملکرد سیستم تجهیز می سازد.
  3. مشکلات اینترفیسی (ارتباطات و تعاملات) سیستم را در همان ابتدا قابل روئت می سازد.
  4. لیستی از خرابی های ممکن را می تواند بر اساس نوع تاثیرات آن ها و احتمال وقوع آن ها دسته بندی شوند را فراهم می سازد.
  5. شناسایی تک نقاط حساس خرابی برای موفقیت عملکرد و ایمنی پرسنل را فراهم می سازد.
  6. به منظور طرحریزی تست، معیارهای اولیه ای را فراهم می سازد.
  7. داده های قالب بندی شده کمی و مشابهی را جهت ورود به پیشگویی، برآورد قابلیت اطمینان و مدل های ایمنی فراهم می سازد.
  8. مبنایی را برای طراحی و محل یابی پایش عملکردی(نقاط پایش) و وسایل حس گر اشکال و سایر تجهیزات اتوماتیک توکار فراهم می سازد.
  9. وسیله ای را که در ارزیابی تعمیرات پیشنهادی طراحی، عملیاتی یا دستورالعملی و تاثیرات آن بر موفقیت هدف و یا ایمنی پرسنل کمک می کند را فراهم می سازد.

تعریف نوآوری و بررسی ابعاد مختلف آن (قسمت سوم)

فرآیند نوآوری مبتنی بر فشار فناوری:

در این الگو ، نوآوری در طی یک فرآیند خطی ایجاد شده و از مرحله پژوهش پایه، شروع شده و در نهایت به بازار ختممی شود. در این الگو فرصت های ناشی از تحقیق و توسعه است و بازار به عنوان دریافت کننده نتایج تحقیق و توسعه می باشد.

فشار فناوری

فرآیند نوآوری مبتنی بر کشش بازار:

در این الگو مانند فرآیند نوآوری مبتنی بر فشار فناوری، نوآوری در طی یک فرآیند خطی ایجاد شده و از مرحله پژوهش پایه شروع شده و به بازار ختم می شود. اما با این تفاوت که بازار و مشتری منبع خلق ایده برای جهت دهی به تحقیق وتوسعه محصول است. به عبارت دیگر در این الگو تحقیق و توسعه رویکرد انفعالی دارد.

کشش بازار

فرآیند نوآوری مبتنی بر الگوی پیوندی:

در این فرآیند، نوآوری یک فرآیند خطی نیست اما بر مرحله ای بودن تاکید شده وبین فعالیت های تحقیق و توسعه و بازاریابی توازن و ارتباط بر قرار می گردد. این فرآیند، ترکیب فرآیند نوآوری مبتنی بر کشش بازار و فشار فناوری می باشد. در این فرآیند بین تحقیق و توسعه و بازاریابی توازن ایجاد شده و فعالیت های تحقیق و توسعه و بازاریابی یکپارچه می شوند.

نوآوری الگوی پیوندی

فرآیند نوآوری مبتنی بر الگوی یکپارچه:

در این فرآیند، نوآوری به عنوان فرآیندی موازی تبیین شده که در آن فعالیت های تحقیق وتوسعه با دیگر فعالیت ها، مانند تولید وبازاریابی، به موازات همانجام می وند. در این فرآیند، نوآوری حاصل تیم یکپارچه و مشارکت قوی تامین کنندگان در ارتباط نزدیک با مشتریان می باشد.

نوآوری الگوی یکپارچه

فرآیند نوآوری مبتنی بر الگوی سیستمی و شبکه سازی:

در این فرآیند، به نوآوری به صورت یک کل نگاه شده و بر این موضوع تاکید می شود که دستیابی به نوآوری از طریق فعالیت های متقاطع و از تعامل چندین بنگاه بدست می آید و عوامل دیگری همچون سیستم های مالی و اعتباری، سیاست های دولتی و … را نیز مورد توجه قرار می دهد. همچنین در این فرآیند بر نوآوری شبکه ای مبتنی بر منابع نوآوری برون سازمانی تاکید می شود. یکی از تفاوت عمده در این فرآیند با دیگر فرآیندهای نوآوری، در استفاده از ابزارهای عملیاتی الکترونیکی در سرعت بخشیدن به فرآیند نوآوری می باشد.

نوآوری سیستمی و شبکه سازی

نظام (دیسیپلین) تست و ارزیابی

نظام (دیسیپلین) تست و ارزیابی جهت مدیریت یک برنامه دستیابی ، وجود اطلاعات، حساس و حیاتی می باشد.

این اطلاعات شامل اطلاعاتی در خصوص قابلیت ها ومحدودیت های سیستم و ریسکهای تاثیرگذار بر هزینه آن، زمان بندی توسعه و عملکردمی باشد.

در حقیقت عمده ترین دستاوردهای تست و ارزیابی، داده هایی جهت مدیریت کاهش ریسک توسعه سیستم با استفاده از دسترسی به اطلاعات درست جهت استفاده تصمیم گیرندگان می باشد.

بر این اساس برنامه ها باید طوری پایه ریزی گردند که : اطلاعات اساسی و مهم را برای تصمیم گیرندگان فراهم سازند و میزان دستیابی به پارامترهای عملکردی فنی را ارزیابی نمایند و تعیین کنند که آیا سیستم از لحاظ عملکردی، اثربخش، شایسته و بقاپذیر است یا خیر.

همچنین تست باید:

داده هایی مبتنی بر آزمون و تجربه را جهت تایید اعتبار مدل ها و شبیه سازی فراهم نماید و نهایتا اینکه ارزیابی ای از میزان حصول به مشخصات عملکردی فنی و میزان بلوغ سیستم را امکان پذیر سازد.

فرآیند تست و ارزیابی

فرآیند تست و ارزیابی

تست و ارزیابی فرآیندی است که توسط آن یک سیستم یا زیرسیستم یا قطعات وبخش های یک دستگاه موردآزمایش قرار می گیرد وسپس داده و نتایج حاصله مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد تا اطلاعاتی راجع به عملکرد را فراهم سازد. به عبارت دقیق تر تست وارزیابی، توانایی گمانه زنی و تخمین در خصوص میزان حصول عملکرد فنی، مشخصات و تکمیل بودن سیستم را جهت تعیین اینکه آیا سیستم ها از لحاظ عملیاتی برای کاربرد مورد نظر می توانند اثر بخش ، شایسته و ماندگار باشند را فراهم می سازد.

فرآیند تست و ارزیابی محصول

فرآیند تست و ارزیابی یک فرآیند پنج مرحله ای تکرار پذیر می باشد که پاسخ هایی را به ابهامات و سئوالات موجود، جهت استفاده متولیان و تصمیم گیرندگان برنامه توسعه سیستم، در زمان ها و مقاطع مختلف دستیابی یک سیستم فراهم می سازد.

گام اول: شناسایی اطلاعات مورد نیاز تصمیم گیرندگان

گام دوم: تجزیه و تحلیل پیش تست اهداف ارزیابی شده حاصل از مرحله اول

گام سوم: تست و مدیریت کردن داده های حاصل از آن

گام چهارم: تلفیق بعد از تست

گام پنجم: بالانس کردن نتایج T&E با سایر اطلاعات برنامه

تعریف و هدف تست و ارزیابی (test and evaluation)

تعاریف تست و ارزیابی

تست عبارت است از هر برنامه ، روش یا دستورالعملی که به منظور بدست آوردن، تحقیق یا صحه گذاری، یا تهیه داده ها جهت ارزیابی هر یک از موارد زیر طراحی می گردد:

۱-پیشرفت در انجام رساندن اهداف توسعه ای

۲-عملکرد، قابلیت های عملیاتی و شایستگی سیستم ها، زیر سیستم ها، قطعات و بخش های مختلف یک دستگاه.

۳-میزان آسیب پذیری و قدرت تخریب سیستم ها، زیر سیستم ها ، قطعات و بخش های مختلف یک دستگاه.

ارزیابی اشاره به فرآیندی دارد که با استفاده از آن داده ها به طور صحیح جمع آوری شده و تجزیه وتحلیل می گردند وسپس جهت کمک در تصمیم گیری سیستماتیک، با عملکرد مورد انتظار مورد مقایسه قرار می گیرد.

 

هدف از انجام تست و ارزیابی

۱-شناسایی حوزه ها یا محدوده ریسک های مختلف

۲-نشان دادن امکان پذیزی دیدگاه های تئوری و ایده های فنی مختلف در طی مراحل آغازین توسعه

۳-شناسایی گزینه های مختلف طراحی

۴-تخمین میزان برآورده شدن الزامات عملیاتی

۵-تعیین سطوح عملکردی

۶-کمک به سازندگان در تصحیح نقایص و اشکالات موجود

۷-کمک به تصمیم گیری صحیح در مراحل مختلف برنامه

۸-تهیه داده هایی جهت استفاده در تحلیل های گوناگون از جمله تحلیل موازنه

۹-کاهش ریسک در سیستم

۱۰-تعالی بخشیدن الزامات تعریف و تعیین شده

۱۱-تخمین عمر سیستم

۱۲-ارزیابی قابلیت اطمینان سیستم در شرایط معین.

 

مهندسی قابلیت اطمینان

تعاریف:

ساده ترین تعریف قابلیت اطمینان عبارت است از:

Long life without failure

or

Absence of Failure

از منظر طراحی:

Reliability is concerned with avoiding failures of equipment and processes by proper design and careful operation of the equipment by trained personnel in a specified environment for a give time interval.

قابلیت اطمینان همان کیفیت در دراز مدت است. کیفیت عبارت است از شرایط محصول در هنگام تولید یا بلافاصله پس از تولید در صورتی که قابلیت اطمنان عبارتست از توانایی محصول در برآورده کردن انتظارات و اجرای وظایف خاص در طول یک دوره زمانی است.

مهندسی قابلیت اطمینان عبارت است از بکار بستن وظایفی خاص در طی طرحریزی، طراحی و توسعه، ساخت، استفاده و بهبود یک سیستم است. منظور از وظایف، وظایفی هستند که مطمئن می سازد سیستم مورد انتظارات کاربران را برآورده می سازد.

کاربران تکنولوژی همیشه به مهندسی قابلیت اطمینان نیاز داشته اند به صورت یک دیسیپلین متمایز تنها از دهه ۴۰ میلادی توسعه یافت. با تغییر سریع تکنولوژی، سیستم ها هم بزرگ و پیچیده شده ند. متعاقب آن شرکت های تولید کننده این سیستم ها هم باید بزرگ و پیچیده شوند. در این وضعت یسیاری از جزئیات مهمی که بر قابلیت اطمینان محصول اثر گذار بود به اولویت های پایین تر از تکمیل به موقع پروژه و یا یک هزینه معقول و کم، تنزل پیدا کرد.

افزایش قابلیت اطمینان، همراه با تحویل به موقع محصولات از طریق افزایش قابلیت تجهیزات تولیدی و کاهش مشکلات وارانتی از محصولاتی که زود خراب می شوند موجب رضایت مصرف کنندگان می شود. قابلیت اطمینان بالاتر، هزینه های مربوط به خرابی تجهیزات را کاهش می دهد. این خرابی ها، میزان تولید را کاهش می دهد و سود ناخالص را برای کارخانه هایی که در حداکثر ظرفیت کار می کنند محدود می سازد. بالا رفتن قابلیت اطمینان باعث بهبود عملکرد و کار می شود.

دلیل واضح برای بهبود قابلیت اطمینان تنها در یک کلمه خلاصه می شود:

پول

ما در باره قابلیت اطمینان صحبت می کنیم اما خرابی ها را اندازه می گیریم. خرابی ها نشان دهنده فقدان قابلیت اطمینان می باشد.

چرا از DSM باید استفاده کنیم؟

پیچیدگی های جهان ما هر روز در حال افزایش است. همانطور که دریافت ما از طبیعت در هر دو سطح خرد و کلان بیشتر و بیشتر می شود، به همان نسبت حجم اطلاعات انباشته مان به صورت نمایی در حال افزایش است. ما اطلاعاتی را از ذرات ریز اتمی تا کهکشان های دور مشاهده و ضبط می کنیم. این اطلاعات به ما قدرت طراحی و ساخت سیستم های مصنوعی پیچیده تر را می بخشد. از هواپیما، خودرو، کامپیوتر،سیستم های الکترونیکی، کشتی ها، ابزار و ماشین آلات و ساختمان ها گرفته تا سیستم های فنی اجتماعی، ما راه هایی را توسعه می دهیم که در آن محدوده وسیعی از مردم، مواد و دستورالعمل ها با یکدیگر کار کرده تا قابلیت هایی را ایجاد کنند که هر یک به تنهایی نمی توانند به آن دست یابند. یادگیری از و در مورد این سیستم ها اطلاعات بیشتری فراهم می کند. همزمان با قدرت انتشار حجم زیادی از اطلاعات توسط سیستم های اطلاعاتی مانند اینترنت، مردم بیشتری قادر به شراکت در پروسه تولید اطلاعات شده اند.
امروز، ما از پیش در اطلاعاتی غوطه ور هستیم که بیشتر از آن مقداری است که برای ما قابل هضم باشد. بنابراین ما به سمت موتورهای جستجو و فیلتر هایی تمایل پیدا کرده ایم که به ما کمک می کند به اطلاعاتی که می خواهیم و یا فکر می کنیم که می خواهیم، دسترسی پیدا کنیم. اما همانگونه که حجم اطلاعات رو به افزایش است، به همان میزان توانایی پردازش اطلاعات و آگاهی ها توسط هر فرد یا گروه در حال محدود شدن است، و زمانی که قصد دستابی به اطلاعات صحیح در جای درست و در زمان درست وجود دارد احتمال خطا افزایش می یابد. ما باید تکنیک هایی را توسعه دهیم که توسط آن ها حجم زیاد اطلاعاتی را که برای فهم، طراحی و بهبود سیستم نیازداریم مدیریت کنیم. از آنجا که هیچ فردی به اندازه کافی برای طراحی سیستم های پیچیده امروزی اطلاعات ندارد، تکنیک های مفید برای مدیریت اطلاعات باید از دانش افراد استخراج شده و در راهی که یک گروه را قادر به بررسی و نقد آن می سازد تزریق شود. در مورد یکی از این روش هاست که برای کمک به مردم برای طراحی بهتر، توسعه، و مدیریت سیستم های پیچیده مهندسی استفاده شده است.این تکنیک به عنوان ماتریس ساختار طراحی (DSM) شناخته شده است.

DSM یک ابزار مدلسازی شبکه است که برای ارائه عناصر دربرگیرنده یک سیستم و تعاملات آن و درنتیجه برجسته کردن معماری سیستم (یا طراحی ساختار) استفاده می شود. DSM به خصوص برای برنامه های کاربردی پیچیده و مهندسی سیستم مناسب است و تا به امروز در درجه اول در حوزه مدیریت و مهندسی استفاده شده است. در آینده نزدیک، با این حال، طیف بسیار گسترده تری از کاربردهای DSM پرداختن به مسائل پیچیده در مدیریت بهداشت و درمان، سیستم های مالی، سیاست عمومی، علوم طبیعی، و سیستم های اجتماعی است.
DSM به صورت یک ماتریس مربعی N*N ارائه می شود و تعاملات میان گروهی از المان های سیستم N را ترسیم می کند. به عنوان یک ابزار فوق العاده انعطاف پذیر، DSM برای مدل سازی انواع زیادی از سیستم ها استفاده می شود. بر اساس نوع سیستم مدل سازی شده، DSM انواع مختلفی از معماری را ارائه می دهد. برای مثال، برای مدل کردن یک معماری محصول، عناصر DSM باید اجزایی از محصول باشد و تعاملات نیز فصل مشترک بین اجزا هستند. برای مدل کردن یک معماری سازمانی، عناصر DSM بایستی مردم با تیمهای درون سازمان باشند و تعاملات می توانند روابط بین مردم باشند. برای مدل سازی کردن یک فرآیند معماری، عناصر DSM بایستی فعالیت های درون فرآیند باشد و تعاملات می بایست جریان اطلاعات و یا مواد بین آن ها باشد. مدلهای DSM از انواع مختلف معماری ها حتی می تواند با یکدیگر ترکیب شوند و بیان کنند چقدر حوزه های متفاوت سیستم با یک سیستم بزرگتر در ارتباط هستند. بنابراین، DSM یک ابزار جامع برای مدلسازی هر نوعی از معماری سیستم است.

در مقایسه با روش های دیگر مدل سازی، اولین مزیت DSM طبیعت گرافیکی سبک نمایش ماتریس است. این ماتریس به صورت کاملا فشرده و قابل مقیاس گذاری یک ارائه خوانا و قابل درک از معماری سیستم را عرضه می کند.

ساختار سیستم، به وجودآورنده رفتار آن است.

«وقتی افراد مختلف، در سیستم یکسانی قرار می گیرند، نتایج مشابهی به بار می آورند.»

دیدگاه سیستمی به ما می آموزد که برای درک مسائل مهم، باید فراتر از اشتباهات فردی یا بدشانسی را ببینیم. باید فراتر از وقایع و شخصیت ها را ببینیم.باید به ساختارهای اساسی توجه کنیم. که اقدامات فردی را شکل می دهند و شرایطی فراهم می کنند تا وقایع رخ دهند. دانلا میدوز (Donella Meadows) این نکته را چنین بیان می کند:

«بینش ژرف و متفاوت، این است که شروع به دیدن این کنیم که سیستم، ایجاد کننده رفتارش است.»

دیدگاه سیستمی به ما می آموزد که در هر موقعیت پیچیده ای، سطوح مختلفی از تبیین وجود دارد؛ صاحبان تبیین مبتنی بر وقایع («چه کسی چه کاری را انجام داد»)، محکوم به برخورد انفعالی هستند. تبیین های مبتنی بر وقایع، در فرهنگ معاصر، بسیار متداولند و دقیقا به همین دلیل است که مدیریت انفعالی، شایع است.

تبیین های مبتنی بر الگوی رفتاری، برتوجه به روندهای بلندمدت تر و ارزیابی دلالت های آنها متمرکزند.

با تبیین های مبتنی بر الگوی رفتاری، از دام انفعال کوتاه مدت، رها می شویم. حداقل بیان می کنند که چگونه می توانیم در افقی بلندمدت تر، به روندهای متغیر پاسخ دهیم.

سومین سطح تبیین، بر پاسخگویی به این سوال متمرکز است: چه چیزی به وجودآوردنده الگوی رفتاری است؟

اهمیت بالای تبیین های ساختاری، ناشی از آن است که آنها علل رفتارها را در سطحی مورد توجه قرار می دهند که می توان الگوهای رفتاری را تغییر داد. ساختار، بوجودآورنده رفتار است و تغییر ساختارهای زیرین، می تواند الگوهای رفتاری متفاوتی را موجب شود. از این دیدگاه ، تبیین های ساختاری، ذاتا مولد هستند. علاوه بر این چون در سیستم های انسانی، سیاستهای عملیاتی تصمیم گیران نیز جزئی از ساختار سیستم است،  طراحی مجدد روش های تصمیم گیری، به معنی طراحی مجدد ساختار سیستم نیز خواهد بود.

ساختار مدل ذهنییک کوه یخ را در نظر بگیرید که فقط ۱۰ درصد یخ، بالای سطح آب و ۹۰ درصد آن زیر آب قرار دارد. وقایع، بخش بیرونی کوه یخ هستند که به راحتی قابل مشاهده اند. کمی زیر سطح آب، الگوهای رفتاری قرار دارند. در عمقی پایین تر، ساختارها قرار دارند. اگر باز هم عمیق شویم با مدل ذهنی مواجه می شویم که ساختار های موجود را ایجاد نمودند یا به باقی ماندن آن کمک کردند.

مدل ذهنی

هزینه یابی دور عمر (Life Cycle Costing)

منظور از دوره عمر یک محصول، فاصله زمانی بین طرح نیاز و ایده تا پایان دوره استفاده از محصول (و بر کناری یا انهدام آن) است. فعالیت هایی که نوعا در این فاصله زمانی صورت می گیرد. عبارتند از:

  • شناسایی نیاز مصرف کننده
  • تحقیق و توسعه (تحلیل بازار، مطالعات امکانسنجی، طراحی مفهومی،طراحی اولیه، طراحی تفصیلی، نمونه سازی)
  • تولید(مهندسی کارخانه، مهندسی ساخت، تامین ، تولید، کنترل تولید، کنترل کیفیت)
  • استفاده از محصول(نگهداری و تعمیرات، قطعات یدکی، خدمات)
  • برکناری و انهدام محصول(جمع آوری ، بازیافت)

هزینه دوره عمر، تا حد زیادی وابسته به تصمیماتی است که در مراحل اولیه چرخه عمر اتخاذ شده اند. به عنوان مثال بیش از ۵۰% هزینه عمر یک محصول، متاثر از تصمیماتی است که در مرحله طراحی مفهومی انجام می شوند.

همچنین هزینه های مراحل مختلف دوره عمر، با یکدیدگر مرتبط اند. بنابراین در بررسی ابعاد اقتصادی یک محصول، باید هزنه دوره عمر آن را به صورت یکپارچه مدنظر داشت.

سیستم ها ومحصولات زیادی، طراحی و تولید شده اند که هزینه کل دوره عمر آنها کمتر مورد توجه بوده است. همه هزینه های دوره عمر محصول (بخصوص هزینه های مربوط به عملیات وپشتیبانی) مشهود نیستند. اگر کل هزینه های مرتبط با یک محصول را به صورت یک کوه یخ تصور کنیم، هزینه های اکتساب وتملک مشهودتر از سایر هزینه ها هستند. در شکل زیر هزینه هایی که در دوره عمر محصولات که عمدتا نظر نگرفته شده است مشخص می شود

هزینه یابی دوره عمر

تعریف نوآوری و بررسی ابعاد مختلف آن (قسمت دوم)

نوآوری از ابعاد مختلف می تواند مورد بحث قرار گیرد:

۱- از بعد تازگی و زمان، نوآوری رامی توان به دو نوع رادیکال و تدریجی تقسیم کرد.

۱-۱- نوآوری رادیکال عبارت است از تغییرات عمده در ساختار ماهیت محصول و یا فرآیند در زمان کوتاه؛ به عبارت دیگر در نوآوری رادیکال، نسبت تغییرات پدید آمده به زمان بهوقوع پیوستن تغییرات، بسیار زیاد است.

۱-۲-نوآوری تدریجی عبارت است از اصلاحات و بهبودهای جزئی در محصول یا فرآیند در بازه زمانی طولانی است.

۲- از بعد فرآیند، نوآوری را به طور کلی می توان به سه زیر فرآیند اصلی تقسیم نمود.

۲-۱-زیر فرآیند تولید دانش علمی و فناورانه (خلق)

۲-۲-زیر فرآیند تبدیل دانش به مصنوع (انتشار)

۲-۳-زیر فرآیند تطبیق مصنوع با نیاز بازار (بهره برداری)

۳-همچنین فرآیند نوآوری را می توان در قالب ۵ نوع الگو تقسیم نمود. اینالگوها عبارتنداز:

۳-۱-فرآیند نوآوری مبتنی بر فشار فناوری

۳-۲-فرآیند نوآوری مبتنی بر کشش بازار

۳-۳-الگوی پیوندی

۳-۴-الگوی یکپارچه

۳-۵-الگوهای سیستمی و شبکه سازی

تعریف نوآوری و بررسی ابعاد مختلف آن (قسمت اول)

نوآوری ریشه در واژه لاتین innovation دارد. و مفهوم آن « ایجاد یک چیز جدید» می باشد. تاکنون تعاریف گوناگونی از نوآوری ارائه شد است. در ذیل چند نمونه ازآن آورده شده است.

۱-نوآوری یعنی بهره برداری موفق از ایده های جدید

۲-نوآوری لزوماً به معنای تجاری سازی یک پیشرفت عمده در مرز های فناوری (نوآوری انقلابی) نیست. بلکه حتی بهره برداری از تغییراتی کوچک در دانش فنی فناورانه (بهبود یا نوآوری تدریجی) را نیز در بر می گیرد.

۳-نوآوری نه تنها شامل خلاقیت است، بلکه باید اختراع حاصل از خلاقیت به بازار عرضه شده و به مردم فروخته شود. لذا نوآوری را فرآیند توسعه تا پیاده سازی یک اختراع دانسته اند.

۴-یک نوآوری محصول و یا فرآیند، یک محصول (کالا و یا خدمات) جدید و یا بهبود یافته (به میزان قابل توجه) معرفی شده به بازار و یا معرفی یک فرآیند جدید و یا بهبود یافته در درون سازمان است. نوآوری بر پایه ی نتایج توسعه های جدید فناورانه ، ترکیب های جدید از فناوری های موجود یا استفاده از دانش های دیگر کسب شده توسط سازمان اقتصادی است. تنها لازم است که نوآوری برای سازمان شما و نه لزوما بازار جدید باشد.

۵-نوآوری عبارت است از فرایند توسعه ی نظریه های جدید و نظریه های خلاق و تبدیل آ ن ها به محصولات، خدمات یا روش های کاربردی و مدل های سازمانی جدید و سودمند . در یک تعریف دیگر، فرآیند معرفی یک اختراع، یک نظریه یا کاربرد جدید و تبدیل آن به ارزش یا ثروت، نوآوری می باشد. بنابراین ایجاد ارتقاء و بهبود و یا ارایه یک اختراع به بازار و تجاری سازی آن را در جهت خلق ارزش و ثروت نوآوری گویند. در جا منظور از تجاری سازی، بکارگیری نتایج و دستاوردها در عمل است.

۶-نوآوری فناورانه عبارت است از نوآوری ای که محور اصلی آن فناوری بوده و مبتنی بر دانش یا نظریه های فنی جدید و یا به کارگیری خلاقانه ی فناوری های موجود شکل گرفته و منجر به تولید محصولات و یا خدمات جدید می شود.

۷-از منظر دیگر خلاقیت و نوآوری را می توان بدین گونه تعریف نمود : «خلاقیت» بیشتر در جنبه های فکری و نظری و به اصطلاح فعالیت های ذهنی و طراحی قبل از عمل و «نوآوری» را بیشتر در جنبه های کاربردی و عملی و به اصطلاح به فعالیت های عملی و اجرایی بعد از عمل بکار می برند. بنابراین طراحی و پیشنهاد فکرها و ایده ها و طرح های نو را «خلاقیت» و اجرا و پیاده کردن آن ها را «نوآوری» می نامند.

پایان قسمت اول.

ریسک

ریسک

ریسک عبارت است اندازه ی ناتوانی بالقوه در دستیابی به اهداف کل برنامه در محدوده ی هزینه ای، زمانی و فنی مشخص؛ و دارای دو مولفه است:

۱-احتمال ناکامی در دستیابی به خروجی های خاص،

۲-پیامدها یا تاثیرات این ناکامی.

در واقع، باید گفت که استراتژی تامین و اکتساب محصول، مدیریت ریسک را مخاطب خود قرار می دهد. مدیر برنامه/ پروژه باید حوزه های ریسک را شناسایی کرده و آن ها را در سرتاسر برنامه مدیریت نماید. استراتژی تامین به نحوی کاهش ریسک در سطح محصول را شرح می دهد.

حوزه های ریسک عمدتا عبارتنداز: تهدیدات و مطالبات، فناوری، طراحی و مهندسی، ساخت و تولید، پشتیبانی، هزینه و زمان. برای راحتی کار، معمولا از دسته بندی زیر استفاده می شود:

ریسک فناوری:

ریسک ناشی از بالغ نشدن و یا عدم دسترسی به موقع به یک فناوری مورد نیاز.

ریسک تکنیکی(فنی):

ریسک ناشی از عدم دستیابی محصول به اهداف عملکردی اش، عدم توسعه محصول در چارچوب زمانی معین شده، یا افزایش هزینه برنامه.

ریسک ناشی از فعالیت های مرتبط با فناوری، طراحی و مهندسی، ساخت و فرآیندهای فنی تست ، تولید و لجستیک.

ریسک ها یکی از تهدیدات مهم در قبال موفقیت یک پروژه به شمار می روند و بر سه متغیر اصلی پروژه یعنی زمان، هزینه و عملکرد فنی اثرات فنی می گذارند. در صورتی که محصول پروژه از عملکرد فنی بالایی برخوردار بوده و در عین حال با محدودیت زمان و هزینه نیز مواجه باشد، پروژه با خطر دست نیافتن به اهداف خود در هزینه، زمان و عملکرد فنی روبه رو خواهد شد.

یکی از عوامل مهم در ایجاد ریسک، فناوری های مورد نیاز پروژه است. به عبارت دیگر، وقتی فناوری مورد نیاز به موقع بالغ نگردد و یا در دسترس قرار نگیرد، پروژه به مخاطره خواهد افتاد. فاصله بین وضعیت فعلی یک فناوری تا وضعیت مطلوب آن معیاری است برای اندازه گیری ریسک اولیه ناشی از بکارگیری آن فناوری در پروژه. اختلاف این دو سطح می تواند نشان دهنده مقدار ریسک فنی ناشی از این فناوری باشد. هر چه فاصله بیشتر باشد، مقدار ریسک افزایش می یابد؛ و به همین نسبت افزایش زمان و هزینه را به دنبال خواهد داشت.

بلوغ یک فناوری (TML)

یک فناوری باید به یک نیاز پاسخ دهد. گاهی این فناوری در یک محصول مورد استفاده قرار می گیرد، گاهی در فرآیند تولد یک محصول به کار می رود، گاهی خود تبدیل به یک محصول می شود. با توجه به مطالب بیان شده بلوغ فناوری عبارت اند از:

استفاده موفقیت آمیز یک فناوری در یک محصول، یا یک فرآیند، و یا تبدیل شدن به محصول موفق.

با توجه به تعریف، هدف اندازه گیری سطح بلوغ یک فناوری (TRL)، تعیین این مطلب است که فناوری مذکور تا چه حد می تواند انتظارات یک محصول یا فرآیند را برآورده سازد به گونه ای که محصول یا فرآیند در محیط واقعی بتواند با موفقیت ماموریت خود را انجام دهد بنابراین:

برای آن که بتوان گفت یک فناوری بالغ است، بایستی این فناوری در یک پروتوتایپ یا یک نمونه ی مهندسی مورد استفاده قرار گرفته، در یک محیط واقعی یا شبه واقعی تست شده، و عملکرد مناسب آن برای کاربرد مورد نظر اثبات شده باشد.

بودن-انجام دادن- داشتن (Be-Do-Have)

در هدف گذاری و تحقق آنها سه مرحله وجود دارد که رابطه علت و معلولی با یکدیگر دارند.

  • بودن: تفکر و اراده لازم برای حرکت
  • انچام دادن: انجام اقدامات مورد نیاز
  • داشتن: رسیدن به نتیجه و تحقق هدف

معمولا این داشته های افراد موفق است که توجه ما را به خود جلب می کند. در تمام مدتی که آنها بر اساس تفکر و اراده خود، مشغول برداشتن گام ها و انجام اقدامات مورد نیاز بودند، کسی توجهی به آنها نداشت. وقتی که فعالیت های آنها به نتیجه رسید و به داشته تبدیل شد، سر و کله تقلیدکنندگان پیدا می شود. دنبال این هستند که از آنها تقلید کنند و کارهایی را انجام دهند که آنها انجام می دهند. تمرکز بر تقلیدکنندگان بر «چه کاری انجام دادن» است به جای تمرکز بر «چگونه کسی باید بودن». اما بدون دگرگونی ریشه ای در نحوه تفکر، تقلید از کار پیروزمندان بی نتیجه خواهد بود. آنچه برای دستیابی به اهداف بلند نیاز داریم، بیشتر مرتبط به چگونه بودن است تا انجام دادن. کسانی که داشته هایی متفاوت با دیگران دارند، بودن آنها نیز متفاوت با دیگران است. در اندیشیدن متفاوت از دیگران می باشند.

اهدافی که برای خود تعیین می کنیم.معمولا از جنس داشتن است. اهدافی همچون داشتن ثروت، تندرستی، داشتن روابط نیکو، شهرت، داشتن اندام زیبا یا … وقتی هدف مشخص شد، به فکر انجام دادن می افتیم. فهرستی از آنچه باید انجام دهیم تهیه می کنیم. اما آنچه مهم است، تفکر و اراده پیگیری است. بارها و بارها اهداف بسیاری در زمینه های گوناگون برای خود تعیین کرده ایم و حتی ممکن است چند گام اولیه را نیز برداشته باشیم، اما قبل از شروع یا قبل از حصول نتیجه، رها کرده ایم. این اتفاق می افتد چون چگونه بودن و تفکر ما تغییری نکرده است.

نویسنده کتاب «بابای دارا، بابای نادار» در کتاب دوم خود «کارراهه بابای دارا» می نویسد:

امروز نیز به انسان هایی بر می خوریم که می خواهند یک شبه میلیونر شوند. از دراز مدت اندیشیدن و برنامه ریختن متنفرند. پاسخ فوری می خواهند. به جای «چه باید بشوند» تا به ثروت برسند، می خواهند به آنان بگوییم «چه بکنند» تا ثروتمند شوند. چاره مسئله دراز مدت را در کوتاه مدت می خواهند.

… برای ثروتمند شدن باید همانند ثروتمندان بیندیشید.

…نکته مهم، فرآیند دگرگونی درونی است که باید از سربگذارنید و کسی شوید که باید باشید.

یکی از روش های تغییر «چگونه بودن»، همنشینی با کسانی است که می خواهیم همانند آنها بیندیشیم.

با هر کس وقت می گذارنید، آینده ساز شماست.

تفکر بر اساس رابطه علت و معلولی

یکی از موانع تفکر سیستمی، تفکر بر اساس همبستگی بین عوامل به جای تفکر بر اساس رابطه علت و معمولی بین آنهاست. به قول ایکاف یک مثال ادراک از رابطه علی، با ارزش تر از خروارها دانش درباره همبستگی است.

دو متغییر زمانی با یکدیگر همبسته اند که با یکدیگر میل به کاهش یا افزایش داشته باشند(همبستگی مثبت) و یا اینکه اگر یکی از آنها افزایش یافت، دیگری کاهش یابد(همبستگی منفی).

باید دقت شود که وجود همبستگی آماری بین دو متغیر برای وجود رابطه علی بین آنها کافی نیست. یعنی پس از پی بردن به وجود همبستگی، باید رابطه علی را شناسایی و مورد آزمایش قرار دهیم. کشف رابطه همبستگی، موجب طرح فرضیه های مختلفی می شود که باید مورد آزمون قرار گیرند تا بتوان روابط علی ایجاد کننده همبستگی را شناسایی نمود. کشف رابطه همبستگی بدون تعیین روابط علی، هیچ کاربردی ندارد.

مثال ۱: همر وشامپی در کتاب «مهندسی دوباره شرکتها» در تشریح اهمیت فرآیندها در موفقیت سازمان می نویسد:

«چنانچه مدیران شرکت های آمریکایی نتوانند دلیل مشکلات موجود در سازمان هایشان را بپذیرند، توانایی پذیرش راه حل های آنها را نیز نخواهند داشت. پاره ای از کارشناسان را عقیده بر این است که اگر این شرکت ها کالاها و خدمات ناب روز عرضه کنند، پیروزیهایی گذشته را تکرار خواهند نمود. ما این اندیشه را نمی پذیریم. زیرا امروزه فرآورده ها در بازار عمری بس کوتاه دارند و بهترین آنها نیز در زمانی کوتاه از رونق می افتند. این فرآیند کار، و نه فرآورده ها هستند که مایه پیروزی دراز مدت شرکت ها می شوند. پیروزمندان فرآورده های خوب عرضه می کنند، نه اینکه فرآوردهای خوب موجب پیروزی اند.»

طبق عقیده همر و شامپی، این فرآیندهای خوب هستند که علت اصلی ارائه فرآورده های خوب و حصول موفقیت پایدارند.

همر و شامپی

 

 

دریافتن الگوی تغییرات به جای تمرکز بر وقایع (قسمت پایانی)

تمرکز بر وقایع، یکی از موانع یادگیری و تفکر سیستمی است. ما زندگی را به صورت مجموعه ای از اتفاقات می دانیم و برای هر اتفاق نیز یک دلیل روشن و واضح ارائه می نماییم. ما معمولا عادت داریم فقط تغییرات ناگهانی محیط و سیستم را درک نماییم واز درک تغییرات تدریجی عاجزیم. نکته مهم این است که امروزه اصلی ترین تهدیدها که متوجه بقاء سازمانها و جوامع هستند، نتیجه فرآیندهای آرام و تدریجی هستند و نه وقایع ناگهانی. مسابقه تسلیحاتی، معظلات محیط زیست، عدم کفایت نظام تعلیم و تربیت عمومی و کاهش کیفیت محصولات در مقایسه با محصولات رقبا، همگی عواملی هستند که به صورتی آرام و تدریجی عمل می نمایند.

مثال ۵:  تمرکز بر وقایع، در زندگی شخصی ما نیز نمودهای فراوان دارد.

تغییرات در زندگی و خود ما به صورت تریجی رخ می دهد. یکی از بهترین راه هایی که از طریق آن می توانید دربیابید که زندگی شما چگونه تغییر یافته است، این است که خاطره ای ، یاداشتی، نامه ای و یا نوشته ای را که ده تا بیست سال پیش راجع به زندگی خودتان نوشته اید بخوانید و یا حتی به عکسی که از شما و خانواده تان یک یا دو دهه پیش گرفته شده، نگاهی کنید و بهتر از همه اینها یک فیلم ویدیویی خانوادگی را دوباره ببینید. احتمالا از خودتان می پرسید: «آیا این من هستم؟ آیا من واقعا این شکل و قیافه بوده ام؟ آیا من این را گفته ام؟» متاسفانه در تعامل با نزدیکان خود نیز به تغییرات توجه نمی کنیم تا این که وقایع، غافلگیرمان کنند:

«تلخ ترین اشک هایی که بر سر مزار رفتگان ریخته می شود، به خاطر کلمات ناگفته و کارهای ناکرده است.»

مثال ۶: حکایتی از گلستان سعدی

آورده اند که نوشیروان را در شکارگاهی، صیدی کباب کردند و نمک نبود. غلامی به روستا رفت تا نمک آرد. نوشیروان گفت: نمک به قیمت (و نه کمتر) بستان تا رسمی نشود و ده خراب نگردد.

گفتند: از این قدر، چه خلل آید؟

گفت: بنیاد ظلم در جهان، اول اندکی بوده است؛ هر که آمد بر او مزیدی کرد تا بدین غایت رسید.

«اگر ز باغ رعیت، ملک خورد سیبی          برآورند غلامان او درخت از بیخ»

مثال ۷: تمرکز بر وقایع فقط در مورد وقایع منفی نیست و وقایع مثبت را نیز شامل می گردد. دگرگونی شرکت ها، هر چند در نهایت به دستاوردهای بزرگ رسیده، اما حاصل یک حمله یا یک ضربه نسیت. این دستاوردها حاصل یک عمل تنها، یک برنامه عالی، یک نوآوری بی نظیر، یک خوش شانی و یک انقلاب مجرد نیست. موفق شدن، حاصل فرآیندی انباشتی و تراکمی است؛ گام به گام ، پله به پله، تصمیم به تصمیم، چرخ پشت پرخ و کار پشت کار ؛ آن قدر ادامه می یابد تا آن دستاورد بزرگ و ماندگار حاصل آید. اما تصویری که رسانه ها از شرکت ها به ذهن متبادر می کنند چه بسا یکسره کژ و کوژ است. معمولا رسانه ها به وضع شرکت ها نمی پردازند مگر چرخ لنگر آن شرکت با سرعت هزار دور در دقیقه در حال چرخش باشد. همین تصویرها برداشت ما از تحول را دستخوش تیرگی و ابهام می کند. رسامه ها وضع را چنان تصویر می کنند که گویی همه آن تحول یک شبه به دست آمده است.

«موفقیت، آسانسوری نیست بلکه پله ای است.»

مثال ۸: فیل را چگونه می خورند؟ لقمه لقمه

نویسندگان کتاب مشهور «بابای دارا، بابای نادار» در کتاب «کارراهه بابای دارا» توصیه می کنند که آرزوها و رویاهای درازمدت در سر بپروانید ولی در خصوص هدف گذاری، به جای زیاده طلبی، گام های کودکانه بردارید. رویا را بزرگ برگزینید و با گام های کوتاه به سوی آن حرکت کنید. در هر مورد که نتیجه می رسید، عزم شما جزم تر و اراده پیشروی، پر توان تر می گردد.

با گام های کودکانه و همچون نوپایان آغاز کنید. کودکان نوپا پس از تمرین شش ماهه تا یک ساله، به راه رفتن و قدم زدن می رسند. پیش از دویدن باید راه رفتن را خوب بیاموزید.

به عنوان مثال، افرادی را دیده ایم که زیادی وزن خود ناخشنودند. تصمیم می گیرند تا یکباره ۱۰-۲۰ کیلو کم کنند . رژیم غذایی سختی می گیرند؛ روزانه دو ساعت ورزش می کنند و ۱۵ کیلومتر می دوند. این گونه فعالیت ها یک هفته ای دوام می آورد. چندکیلویی از وزنشان می کاهد و همراه با آن درد، کم حوصلگی و گرسنگی از راه می رسد. نیروی اراده ناپدید می شود و عادت های پرخوری ، تنبلی و پای تلویزیون لمیدن باز می گردد.

پایان