مدل ذهنی (Mental Models)

مردی به یک متخصص مراجعه کرد و می گوید: «به تازگی، هفتمین بار در پنج سال گذشته، از کار اخراج شده ام. با همسرم مشکل دارم و قبلا هم سه بار جدا شده ام. من عاجزانه از شما تقاضا دارم کمک کنید. بفهمم چرا در آن دنیای بیرون، این همه آدم نادان وجود دارد؟» تصور کنید این مرد به جای متخصص، نزد شما بیاید، و شما صادقانه می خواهید به او کمک کنید. چه پاسخی به او خواهید داد؟ ممکن است برای ابراز همدردی بگویید«بله، تعداد زیادی رییس بد وجود دارد و من مطمئنم که برخی همسران ناخوشایند نیز آن بیرون هستند.» اما اگر بخواهید کار مفیدی در بلند مدت انجام داده باشید، دیر یا زود، باید به او نشان دهید که مشکلات او «آن بیرون» ایجاد نشده اند؛ بلکه مشکلات او (حداقل تا حدی) ریشه در مفروضات و باورهای او درباره سایر مردم دارد. تا راهی برای فهماندن این مطلب به او نیابید، همه تلاش های شما برای کمک به او، کوتاه مدت و احتمالا محکوم به شکست خواهد بود.

مدل ذهنی به معنی باورها، مفروضات و گفتگوهای درونی است که ما درباره هر جنبه ای از خودمان، دیگران، موقعیت ها و زندگی داریم.

وقتی این باورها و مفروضات، نظریه ای جامع درباره چگونگی یا روش کار چیزی ارائه کنند، پارادایم (Paradigm) نامیده می شوند.

مشخصه های مدل ذهنی:

۱-نقش کلیدی در اثر بخشی ما دارند.

مدل ذهنی ، در شکل گیری اقدامات ما نقش دارند و بر اثربخشی ما موثرند.

مثال۱-در اوایل دهه ۱۹۵۰ باور عمومی بر این بود که دویدن یک مایل در زمان کمتر از ۴ دقیقه ، غیر ممکن است. آنگاه در ۱۹۵۳ یک دونده توانست این کار را انجام دهد. در عرض دو هفته ، دیگران نیز توانستند رکورد ۴ دقیقه را بشکنند. چه چیزی تغییر کرده بود؟ آیا آنها رژیم غذایی یا برنامه آموزشی خود را تغییر دادند؟ نه! آنها مدل های ذهنی خود را درباره آنچه امکان پذیر است، تغییر دادند و این تغییر، بر اثربخشی آنها به عنوان دونده موثر بود.

مثال۲-فیل های برخی از سیرک ها را در نظر بگیرید که با یک زنجیر به تیرکی کوچک بسته اند. سوالی که با دیدن این فیل ها به ذهن می آید، این است چرا فیل ها برای رهایی خود، هیچ حرکتی نمی کند؟ پاسخ آن است که اولین بار وقتی این فیل کوچک بود، او را با زنجیر به تیرک ها بستند و او قدرت کافی برای رهایی خود نداشت. کم کم فهمید که تلاش برای کندن تیرک، بی فایده است و آنرا به عنوان یکی از شرایط زندگی خود پذیرفت. اکنون که بزرگ شده، با یک اشاره می تواند خود را رها کند اما چون این باور را پذیرفته که نمی تواند از زنجیر رهایی یابد، هیچ گونه کوششی از خود نشان نمی دهد. حتی گاهی فیل های بزرگی که پایشان به تیرک کوچکی بسته شده است، در آتش سوزی ها می میرند.

مثال۳-تورمن وینسنت پیل: هر فردی، خود را ارزیابی می کند و این برآورد، مشخص می کند که او چه خواهد شد. شما نمی توانید بیش از آن چیزی بشوید که باور دارید «هستید». نمی توانید ، بیش از آنچه باور دارید «می توانید» انجام دهید.

مثال۴- آنتونی رابینز: کارهایی را که می توانیم یا نمی توانیم انجام دهیم و آنچه را که ممکن یا غیر ممکن می پنداریم، به ندرت ناشی از توانایی واقعی ماست؛ بلکه عمدتا از عقایدی که نسبت به خود داریم، سرچشمه می گیرد.

 

۲-آنچه می بینیم و می شنویم را فیلتر می کنند.

 

ادامه دارد…..

2 پاسخ ها
  1. zoh_reh
    zoh_reh گفتند که :

    سلام
    طرحواره های ذهن ما موجب حرکت و پویایی و یا ایستایی ما هستند.
    گاهی آنقدر خودمان را مشکل دار می بینیم و به این باور تکیه می کنیم که فرصت نمی کنیم عوامل مشکل را بررسی کنیم.
    در مثال بالا مشکل آن مرد در خانه و محل کار نمیتواند صرفا به خودش معطوف باشد چرا که او در مجموعه ای بسر می برد که بر روی هم تاثیر متقابل می گذارند،
    دکتر باقر ثنایی در مقدمه کتاب خانواده و خانواده درمانی مینوچین اینطور می نویسد: این مغز نیست که فکر میکند آنچه می انیدشد مغزی است در درون انسانی که او خود جزئی است از سیستمهای بزرگتر که با محیط خود در حالت تعادل بسر می برد. یعنی نمی توانیم بگوییم در ارگانیسم جزئی داریم که می اندیشد و اجرای دیگری که از این اندیشه متمتع می شوند.

    بنابراین در باورهایمان نقش داریم و نقش نیز دارند.

    پاسخ

نظر بدهید

مایل به ملحق شدن به بحث هستید ؟
تمایل به کمک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

15 + 10 =

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.